به مناسبت ایام محرم، شعری با سبکی متفاوت از مرحوم قاآنی از شعرای معروف دوره قاجار تقدیم می شود.
بهتر است شعر بر وزن «مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلُن» به صورت کشیده و سنگین خوانده شود:
1. بارَد چه؟ – خون – که؟ – دیده. – چه سان؟ – روز و شب. – چرا؟
- از غم. – کدام غم؟ – غم سلطان اولیا.
2. – نامش که بُد؟ – حسین. – ز نسل که؟ – از علی.
- مامش که بود؟ – فاطمه. – جدّش که؟ – مصطفی.
3. – چون شد؟ – شهید شد. به کجا؟ – دشت ماریه. [1]
- کی؟ – عاشرِ محرّم. [2]- پنهان؟ – نه، برملا.
4. – شب کشته شد؟ – نه، روز. – چه هنگام؟ – وقت ظهر.
- شد از گلو بریده سرش؟ – نی نی از قفا. [3]
5. – ســیراب کشــته شـد؟ – نـه. – کــس آبـش نـداد؟ – داد.
- کـه؟ – شمــر. – از چه چشــمه؟ – ز سرچشمهی فـــنا. [4]
6. – مظلــوم شـــد شــهید؟ – بلی. – جـــرم داشـت؟ – نه.
- کــارش چـه بُد؟ – هــدایت. – یارش کــه بـُد؟ – خــدا.
7. – این ظلم را که کرد؟ – یزید. – این یزید کیست؟
- ز اولاد هِند.[5] – از چه کس؟ – از نطفهی زنا.
8. – خود کرد این عمل؟ – نه، فرستاد نامهای.
- نزْد که؟ – نزْد زادهی مرجانهی دغا. [6]
9. – ابــن زیاد، زادهی مرجانه بُد؟ – نعم.
– از گفتهی یزید تخلّف نکرد؟ – لا.
10. – این نا به کار کُشت حسین را به دست خویش؟
- نـه، او روانه کرد سپه سوی کربلا.
11. – میر سپه که بُد؟ – عمر سعد.[7] – او بُرید،
حلق عزیز فاطمه؟ [8] – نه، شمر بیحیا.
12. – خنجر برید حنجر او را، نکــــرد شــــــرم؟
- کرد. – از چه پس برید؟ – نپَـذْرُفــت از او قضا. [9]
13. – بهر چه؟ – بهر آن که شود خلق را شفیع.
– شرط شفاعتش چه بُوَد؟ – نوحه و بُکا. [10]
14. – کس کشته شد هم از پسرانش؟ – بلی دو تن.
– دیگر که؟ – نُه برادر. دیگر که؟ – اقربا.
15. – دیگر پسر نداشت؟ – چرا داشت. – آن که بود؟
- سَجّاد. – چون بُد او؟ – به غم و رنج مبتلا.
16. – مانْد او به کربلای پدر؟ – نی، به شام رفت.
- با عزّ و احتشام؟ – نه با ذلّت و عَنا. [11]
17. – تنها؟ – نه، با زنان حرم. – نامشان چه بود؟
- زینب، سکینه، فاطمه، کلثومِ بینوا.
18. – بر تن لباس داشت؟ بلی، گَردِ رهگذار.
- بر سر عمامه داشت؟ – بلی، چوب اشقیا.
19. – بیمار بُد؟ – بلی. – چه دوا داشت؟ – اشک چشم.
– بعد از دوا، غذاش چه بُد؟ – خون دل، غذا. [12]
20. – کس بود همرهش؟ – بلی، اطفال بی پدر.
- دیگر که بود؟ – تب که نمیگشت از او جدا.
21. – از زینب و زنان، [13] چه به جا مانده بُد؟ – دو چیز:
طوق ستم به گردن و خلخال غم به پا.
22. – گبر این ستم کند؟ – نه. – یهود و مجوس؟ – نه. [14]
- هندو؟ – نه. – بتپرست؟ – نه. – فریاد از این جفا!
23. – قاآنی است قائل این شعرها؟ – بلی.
– خواهد چه؟ رحمت. – از که؟ – زِ حق. – کی؟ – صف جزا [15]
(دیوان قاآنی، تصحیح: ناصر هیری، انتشارات ارسطو، چاپ نخست، 1363، ص 779.)
1. دشت ماریه: دشت کربلا.
2. عاشرِ محرّم: دهم محرّم.
3. قفا: پشت گردن.
4. سرچشمهی فـــنا: سرچشمهی مرگ. بیت لحنی طنزآمیز و تلخ دارد.
5. هند: مقصود هندِ جگرخوار، مادر معاویّه و مادربزرگ یزید است که شاعر، او را زناکار و فرزندانش را زنازاده میداند.
6. مرجانه: مقصود «ابن مرجانه»، کنیهی عبیدالله ابن زیاد است. دغا: حیلهگر و ناراستکار.
7. عمرِ سعد: عمر بن سعد بن ابی وقّاص از قاتلان امام حسین (ع).
8. عزیز فاطمه: مقصود از «عزیز فاطمه»، امام حسین (ع) است.
9. میگوید: خنجر نمیخواست گردن امام حسین (ع) را ببرد امّا قضای الهی این خواستهی او را نپذیرفت. شاعر علّت این نپذیرفتن را آن میداند که قرار بود امام حسین (ع) با شهادتش، در قیامت شفیع خلق شود و البتّه شرط این شفاعت را نوحه کردن و گریه در مرثیهی سیّدالشّهدا میداند.
10. بُکا: گریه.
11. عَنا: رنج و مرارت.
12. در متن «غذا» آمده، امّا ظاهراً «عزا» درست است.
13. ظاهراً «زینتِ زنان» باید درست باشد.
14. «گبر» و «مجوس» یکسان و همان «زرتشتی» منظور است. نیز مطلقِ کافر.
15. صف جزا: روز قیامت که زمان پاداش دادن اعمال آدمیان است.