میتوان یكی از دلایل ورود زودهنگام اصلاحطلبان به عرصه انتخابات درطول ماههای گذشته را با هدف عادیسازی شرایط خود (با توجه به عملكرد نامطلوب گذشتهشان) در جامعه دانست؟
هم گذشته را مردم تا حدود بسیاری در جریان هستند و هم حال را رصد میكنند و هم آیندههای احتمالی را. هر مجموعهای كه بتواند استواری بر آئین و مرام خود را برای مردم نشان دهد مسلماً با اقبال آنها مواجه خواهد شد.
مردم بیش از هر چیزی داشتن ایدهها و برنامههای روشن برای اداره كشور و صداقت در عمل و كلام را انتظار دارند و اگر این دو را پیدا نكنند و احساس منفی نسبت به جریان سیاسی (در این دو جهت) یافتند، مسلماً به آنها اعتماد نخواهند كرد و رویداد مثبت و مناسبی هم برای آنها اتفاق نخواهد افتاد. پیشبینی ما این است كه در دوره آینده افراد معتقد هر دو جریان سیاسی در صحنه سیاسی حاضر خواهند شد و مردم بر اساس شناختی كه از دو جریان و از خود افراد دارند گزینه مناسب و كارآمد را انتخاب خواهند كرد. هوشیاری مردم در این زمینه بسیار بالا و قابل ستایش است.
روزنامههای دوم خردادی سعی دارند فضای آشفتهای از درون اصلاحطلبان ترسیم و القا كنند كه فعالان این طیف هنوز بر سر كاندیدای واحد به نتیجه نرسیدهاند، این به عنوان یك تاكتیك باید در نظر گرفته شود یا امری طبیعی و اجتنابناپذیر است؟
این امر نامطلوبی نیست، هر جریان سیاسی كه بخواهد در عرصه انتخابات موفق باشد سعی میكند كاندیداهای خود را در معرض ارزیابی افكار عمومی قرار دهد و بهترین و مقبولترین آنها را انتخاب كند. بنده معتقدم جریان اصولگرا هم باید چنین رویهای را آغاز كند با توجه به افراد مختلفی كه بعضاً همین روزها هم اعلام آمادگی كردهاند و برخی دیگر هم شاید منتظر شرایط آتی هستند. لذا در اصل معتقدم باید این رویكرد وجود داشته باشد.
نمیتوان به راحتی منكر شروع فعالیتهای زودهنگام، پردامنه و پررنگ جریان دوم خرداد برای حضور در عرصه انتخابات بود. میتوان این نتیجه را گرفت كه تئوریپردازان این جریان تصمیم دارند مخالفت دلسوزان و اصولگرایان را با ورود این طیف به عرصه انتخابات به حالت فرسایشی تبدیل كنند؟
اگر ما بخواهیم با نگاه و رویكرد مثبت مسائل را تحلیل كنیم میتوانیم به نوع دیگری هم نگاه كنیم و آن این است كه جریان اصلاحطلب متوجه اشتباهات گذشته خود شده و در عین حالی كه در طیف اصلاحطلبان هنوز افرادی هستند كه افكار وابستگی به غرب و بیگانه را در سر میپرورانند و خواهان براندازی نظام هستند، حضور دارند. همین افراد گاه و بیگاه افكار براندازانه خود را بروز میدهند و به نمایش میگذارند.
اگر جریان اصلاحطلب بتواند در بازسازی خود این طیف را از مجموعهاش حذف كند طبعاً میتواند به برخی موفقیتهای نسبی امیدوار باشد و در غیر این صورت مسلماً اشتباهات قبلی را دوباره تكرار خواهند كرد و دوباره به بنبست سیاسی خواهند رسید.
چطور میتوان اینگونه اظهارنظر كرد كه اصلاحطلبان از گذشته درس گرفتهاند، در حالی كه رویكرد و مواضع منسوبین به این جریان با دوسال گذشته اندك تفاوتی ندارد؟
بنده با شما از این جهت اختلاف نظر دارم، باید اصل را بر حسننیت و خوشبینی بگذاریم.
این به معنای سادهلوحی نیست؟
نه این به معنای سادهلوحی نیست. باید هم فضا و تحركات هر گروه سیاسی و از جمله اصلاحطلبان را رصد كرد و هم با نگاه مثبت به تحولات نگاه كرد. انسانها چه به صورت فرد و چه به صورت جمعی امكان اصلاح یا لغزش را دارند. شاید كسانی در بسیاری از اوقات خوب عمل كنند اما در مراحلی و در حوزههای مالی و… بلغزند. پس اصل باید بر اصلاح باشد و باید با نگاه جذب حداكثری به موضوعات نگاه كرد و این نگاه، نگاه مقام معظم رهبری هم هست.
خوب چه تضمینی وجود دارد كه كسانی كه در فتنه سال ۸۸ با كمك دولتهای غربی درصدد براندازی نظام بودند، در صورت شركت و پس از آن شكست در انتخابات باز هم غائلهای علیه نظام به پا نكنند و خواهان ابطال آرا نشوند؟
این تحلیل كه شما به آن اشاره فرمودید نیاز به نگاه مجدد دارد. یعنی واقعاً در فتنه سال ۸۸ همانهایی كه روز رأیگیری پای صندوقهای رأی آمدند و به كاندیداتوری میرحسین موسوی یا كروبی رأی دادند همان افرادی بودند كه ماهها پس از انتخابات به خیابانها آمدند و شعارهای هنجارشكنانه سر دادند؟ بنده این را اعتقاد ندارم و معتقدم اكثر رأیدهندگان به نتایج آرا معتقد و پایبند بودند و عده قلیلی با كمك سرویسهای جاسوسی غرب اقدام به انجام فعالیتهای ساختارشكنانه كردند. اینكه میفرمایید چه تضمینی وجود دارد باید عرض كنم كه هیچ تضمینی وجود ندارد، اتفاقاً مردم رفتار و عملكرد افراد و جریانات سیاسی را نادیده نمیگیرند و همه مسائل را در نگاههای خودشان چه در حال حاضر و چه در آینده لحاظ میكنند. اگر این جریان سیاسی میخواهد بازسازی را در دستور كار قرار دهند حتماً باید به اشتباهات خود اعتراف كنند و به مردم بگویند كه ما مسیر گذشته را ادامه نخواهیم داد وگرنه قبل از هر اقدام دیگری ممكن است اجازه حضور در عرصه انتخابات آن هم از سوی مردم را پیدا نكنند.
اصلاحطلبان چه پیششرطهایی را باید رعایت كنند تا بتوانند در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری شركت كنند؟
این جریان سیاسی برای آنكه امروز در صحنه حضور پیدا كند باید برخی از موارد را مانند آنچه بنده گفتم از سالهای قبل شروع میكرد. قبل از ورود به صحنه انتخابات ریاست جمهوری همه گروهها و جریانات سیاسی باید التزام خود را به راه امام(ره)، التزام به راه شهیدان، التزام به ایدهها و آرمانهای مورد قبول جامعه نشان دهند و با این مبنا وارد صحنه شوند و با جدیتر شدن مسائل (و حتی بعد از موفقیت در انتخابات) باید عمل كردن به ادعاهایی كه داشتهاند را در دستور كار قرار دهند. اگر اصلاحطلبان هم میخواهند در این مرحله هم همان رویه را در پیش بگیرند مسلماً فایده و دستاوردی برای آنها ندارد چراكه این راه قبلاً تجربه شده است و احساس بنده این است كه مردم به این رویكرد هم اعتماد نخواهند كرد اما اگر خلاف آن اتفاق بیفتد یعنی به طور منطقی به نقادی گذشته خود و اشتباهات فاحشی كه در عرصه سیاسی داشتند بپردازند و حركت عملی خود را در جهت تصحیح رفتار گذشته خود به مردم نشان بدهند و صداقت خود را در افكار عمومی به اثبات برسانند در آن صورت احیا خواهند شد و به عنوان یك جریان سیاسی میتوانند در انتخابات ورود مستقیم داشته باشند و مانند ادوار گذشته كاندیدای خود را به مردم معرفی كنند و منتظر رأی و نظر مردم باشند. اصلاح رویههای ناصحیح گذشته، ورود به فاز جدیدی از حیات سیاسی با ماهیتی كاملاً متفاوت و با تأكید بر اصولی كه در مرحله ادعا در مراحل مقدماتی همواره ابراز میكنند، استمرار در اینگونه موارد از جمله پیششرطهایی است كه اصلاحطلبان را میتواند برای ورود به عرصه انتخابات یاری كند. اگر اصلاحطلبان غیر از این را عمل كنند نه تنها جامعه دست رد به سینه آنها خواهد زد بلكه باید شاهد منزویتر شدن خود در عرصه سیاسی كشور باشند.
جریان دوم خرداد چه تاكتیكهایی رابرای برگشتن به حاكمیت مورد توجه قرار دادهاند؟
طبیعتاً صاحبنظران سیاسی و جریانات سیاسی برای فعالیت و ادامه حیات از تاكتیكهایی استفاده میكنند و حتی اتاق فكری را هم با همین هدف تشكیل میدهند اما نمیتوان پیشبینی یا پیشگویی از تاكتیكهای این جریان داشت.
اختلافافكنی بین اصولگرایان و برجستهسازی اختلافنظر میان گروههای اصولگرایی را میتوان یكی از تاكتیكهایی دانست كه اصلاحطلبان برای رسیدن به مراد خود از آن استفاده میكنند؟
قطعاً یكی از مؤثرترین راهكارها برای موفقیت تخریب طرف مقابل و رقیب انتخاباتی است. تخریبها هم شیوههای مختلفی را میتواند داشته باشد از جمله روشی را كه شما اشاره كردید یعنی برخی از بحثهای كارشناسی بین اصولگرایان (را كه از نقاط مثبت اصولگرایان به شمار میآید و تكصدایی را ترویج نمیكند و تنوع و تكثر را حتی در آرا و اندیشههای اجرایی تبلیغ میكند) را از جمله نقاط ضعف اصولگرایان القا میكنند و سعی دارند از آنها بهرهبرداری سیاسی كنند. آنها سعی دارند این بحثهای كارشناسی و شاید در برخی از اوقات درونگفتمانی را برجستهسازی كنند و به گونهای به جامعه منتقل كنند كه گویی اختلاف عقیده و مبنا در میان اصولگرایان رسوخ دارد و چند دستگی در میان آنها غیرقابل حل است.
آنها سعی دارند به جامعه اینگونه القا كنند كه اصولگرایان تاب تحمل نظر مخالف را ندارند و به جان هم افتادهاند و از همین مسیر چند دستگی را ترویج كنند و اینها تاكتیكهایی است كه در گذشته از آن استفاده كردهاند و گاهی هم از آن بهره گرفتهاند. البته در دورههای اخیر اصلاحطلبان نتوانستند از این مسیر به موفقیتی دست پیدا كنند، در مجلس هفتم و هشتم هم این تنوع و تكثر وجود داشت و خیلی هم بر آنها تأكید شد اما در رویكرد عمومی جامعه تأثیر و نقش چندانی نداشت.
یكی از مطالبات مهم سخنان مقام معظم رهبری درطول سالهای، بحث وحدت قوا و تعامل مناسب آنها با یكدیگر و پرهیز از بروز اختلافات فی مابین از طریق رسانههای عمومی بوده است؛ به نظر شما سران قوا و دیگر مسئولان كشور چگونه میتوانند رابطه منسجم و مناسبی با هم داشته باشند؟
در وهله اول این هدف با عمل به قانون قابل تحقق است. عمل به قانون نه تنها از بروز این مشكل جلوگیری میكند بلكه از مشكلات دیگری هم جلوگیری میكند و نمیگذارد در یك كشور هر كسی آنگونه كه خود میخواهد رفتار كند. قانون به صورت مشخص وظیفه قوا را مشخص كرده است و طبق قانون هر مسئولی در هر جایگاهی باید به وظیفه خود عمل كند و در امور دیگری هم دخالت نكند یا وظیفه خود را بر گردن دیگری نیندازد.
كیفیت قانونگذاری با قوه مقننه و اجرای كامل و صحیح آن با قوه مجریه است، در بسیاری از جاها نظارت قضایی و قانونی و همچنین تحقق عدالت با قوهقضائیه است. هر كدام از آنها در حوزه اختیارات خود استقلال كامل دارد و هیچ كدام محدودیتی ندارند و میتوانند با فراغ بال به كار خود ادامه دهند. مشكل اینطور پیش میآید كه یكی از قوا خصوصاً قوه مجریه احساس میكند كه اختیاراتش بسیار گسترده است و نباید به هیچ كدام از مسئولان دیگر در اینباره نظر بدهند یا نظارت كنند. گاهی هم احساس میكند كه احتیاجی به بقیه اركان نظام نیست و خود میتواند به عنوان عقل كل همه چیز را حل و فصل نماید و این كاملاً مغایر با دستاوردهای انقلاب و خون شهیدان است. به عبارتی دیگر ارادههای تك ساحتی و یكهسالارانه ارادههای خطرناكی هستند كه مردم را از انقلاب اسلامی جدا میكنند.
حاكمیت مبتنی بر استقلال قوا و مسئولان نظام اسلامی اقتضا میكند كه هر قوه به اختیارات قانونی خود اكتفا كند و اگر نظری دارد از مسیرهای قانونی و عقلانی مطرح كند نه آنكه همان مسائل را در سطح اجتماع و رسانهها مطرح كند. نه آنكه در تصمیمگیری و تصمیمسازی هیچ كس اظهارنظر نكند و زمانی كه مشكلی پیش آمد دنبال مقصر بگردیم یا تقصیر را به گردن دیگران بیندازیم و دست به فرافكنی بزنیم.
در مقاطعی كه آقای هاشمی و خاتمی به عنوان رئیسجمهور مشغول به كار بودند ما چنین رویهای را احساس میكردیم اما در همین زمانها رهبری به گونه دیگری برخورد میكرد و آن هم به خاطر خون پاك شهیدان و آرمانهای انقلاب اسلامی و مصالح جامعه اسلامی بوده است. ایشان به همین خاطر است كه بارها از مسئولان قوا خواسته است كه با هم تعامل مناسب و خوبی داشته باشند و وحدت و همدلی را حفظ كنند.
ایشان هر جا كه احساس میكردند تنها حضورشان مشكل را مرتفع میكند حضور پیدا میكردند و پس از آن قضیه ختم به خیر میشد. توصیه بنده به همگان آن است كه ارادههای خود را برای انجام بهتر وظایف قانونی قرار دهند و از هرگونه ورود در حوزه اختیارات دیگر مسئولان یا قوا به شدت پرهیز كنند. قانون اساسی تصویب قوانین را بر عهده مجلس شورای اسلامی قرار داده است و در كنار آن نظارت را هم از این قوه خواسته است و دولت هم میتواند با حضور در كمیسیونهای تخصصی مجلس و در صحن علنی مجلس و همچنین دادن لوایحی نظرات خود را مطرح كند و حتی به سرانجام لازم برساند.
اگر ملتی به نمایندههایشان رأی دادند این به آن معناست كه آنها را قبول داشتهاند و به آنها این اختیار را دادهاند كه بر قوه مجریه نظارت كنند و به صورت كلی حقوق آنها را پیگیری و مطالبه نمایند و اگر به شخصی به عنوان رئیس قوه مجریه رأی دادهاند از وی هم انتظارات خود را دارند و در كنار آن میخواهند كه رئیسجمهورشان به قانون عمل كند و به مصالح نظام و حاكمیت اسلامی هم توجه لازم و اساسی را داشته باشند.
هر كدام از نمایندههای مردم چه در قوه مقننه و چه در قوه مجریه باید به وظایف قانونی خود عمل كنند و در جهت رفع مشكلات جامعه كوشش كنند.
با توجه به آنكه قانون راه برونرفت از مشكلات فی مابین قوا را مشخص كرده پس چرا رؤسای قوا و دیگر مسئولان سه قوه در تریبونهای عمومی اختلافات سطحی را مطرح میكنند و شاید كمترین توجهی به حل مسئله از طریق قانون و تعامل ندارند؟
در یك نظام آزاد سیاسی كه قوای سهگانه در آن با وظایفی مشخص و تفكیك شده قرار دارند همواره شاهد یكسری نقدها و برخوردها بین قوای سهگانه خواهیم بود.
نقدها و برخوردها بین قوه سهگانه جزو ادبیات سیاسی دموكراتیك است، در ادبیات سیاسی ما نیز كه یك نظام دموكراسی دینی است این ادبیات ورود پیدا كرده اما در یك نظام اسلامی ادبیات سیاسی باید متفاوتتر نسبت به دیگر كشورهای مردمسالاری و نظام سیاسی ما آمیخته با اخلاق اسلامی باشد.
باید گفت رمز ارتقای تعامل بین این دو قوه اخلاق است و اگر ما اخلاق را برآمده از آموزههای دینی بدانیم بهرغم نقد جدی كه بر یكدیگر وارد میدانیم ادب و احترام نیز رعایت میشود.
قوا باید ابتدا نقاط ضعف خویش را بشناسند، در دستگاههای اجرایی، قضایی و قانونگذاری ضعفهای جدی داریم و باید آنها را بشناسیم و در جهت رفع آن تلاش كنیم و ضعفهای خود را نیز مانند یك آینه شفاف برای همدیگر منعكس كنیم.
دولت در برخی اوقات از مجلس گلایه میكند كه قوانین را به گونهای تصویب میكند كه در راه اجرای آن مشكلات عدیدهای وجود دارد؛ شما این انتقاد را قبول دارید؟
همیشه گفتهایم كه دولت اگر دغدغههایش را درست به مجلس منعكس كند مجلس خود در راستای همان دغدغهها طرح ارائه میكند، بسیاری از طرحهایی كه هماكنون در مجلس مورد تصویب و بررسی قرار میگیرد در راستای دغدغههای دستگاههای اجرایی است.
اولویتهای مجلس مسائل اقتصادی است و در كمیسیون تخصصی جلسات منظمی را با مسئولان اقتصادی، پولی و مالی دولت داشته است كه نتایج آن اتاق مبادلات ارزی بوده كه این اتاق ارز مورد نیاز بنگاههای اقتصادی را تأمین میكند.
وظیفه رسانهها در قبال بروز اختلافات بین قوا چیست؟
سران سه قوه نباید اختلافات خود را در تریبونهای عمومی به یكدیگر گوشزد كنند و اگر اشتباهی از سوی سیاستمداری صورت گرفته رسانهها نباید با انتشار این اختلاف به آن دامن بزنند.
برخی از رسانهها برای افزایش تیراژ و جذب مخاطب، درصدد بزرگنمایی اختلاف بین قوا هستند، دامن زدن به این مسائل به ضرر كشور است و مسئولان بهتر است به جای اینكه اختلافنظرهای خود را به پشت تریبونهای عمومی بكشانند رو در رو با هم سخن بگویند تا اگر شبههای وجود دارد، برطرف شود.
رسانهای كردن اختلاف بین قوا تبعات منفی به دنبال دارد و حتی در برخی از موارد این كار حرام است، چراكه سبب تضعیف اعتقادات میشود و از این جهت گاهی مطرح كردن این اختلافات از تریبونها اشكال شرعی دارد.
رسانهها نباید خود را ملزم به اطلاعرسانی در هر زمینهای بدانند، بازگو و منتشر كردن اختلاف بین قوا توسط رسانهها، دارای اشكال شرعی است و سبب ایجاد ناآرامی در جامعه میشود.
در كنار آنكه دولت بسیاری از اختلافات را درسطح رسانه مطرح میكند اما سؤال اینجاست كه چرا برخی از چهرههای مطرح مجلس در مصاحبههای خود به تخریب دولت میپردازند؛ آیا این به تشدید وضع موجود منجر نمیشود؟
در این موضوع بنده با شما موافق هستم. اعتقادم این است كه باید تنشهای بین قوا تا زمان اتمام دوره كنونی دولت به پایینترین حد ممكن برسد. با توجه به شرایط منطقهای و بینالمللی ما شرایط داخلی كشور نباید به مسیر و خطی برود كه ما دست به تخریب خودمان بزنیم و اختلافات را آنقدر افزایش دهیم كه خواستههای دشمنان تحقق پیدا كند و عملاً آب در آسیاب دشمن بریزیم. اینكه بنده در این بخش با شما همعقیده هستم دلیل نمیشود كه اصل ۸۴ قانون اساسی كه حقوقی را برعهده همكاران بنده در قوه مقننه گذاشته، نادیده بگیریم.
قانون اساسی حاصل خون شهدا، آرمانهای امام(ره) و كسانی است كه برای نظام زحمت كشیدهاند و اگر مسئولان نظام قانون اساسی را رعایت كنند، مناقشات برطرف خواهد شد. نیاز فعلی و ضروری جامعه ما در موقعیتی كه دشمنان فرصتطلب درصدد ضربه زدن و انتقام از نظام اسلامی ایران هستند، ایجاد فضای وحدت، همدلی و همكاری مضاعف است. زمان خوبی است تا سه قوه و كارگزاران نظام دست در دست یكدیگر نقشی زیبا از توانمندی مدیریتی و اجرایی خویش به تصویر بكشند.
با عبور از فتنه پس از انتخابات با توجه به شرایط فعلی كشور اگرچه انسجام ملی ایجاد شده است اما شاهد افزایش فشارهای خارجی هستیم، بنابراین وحدت ایجاد شده نیازمند توجه جدیتر است و به طور قطع نتیجه این درگیری به نفع كشور نخواهد بود.
همه سوگند یاد كردهایم كه پاسدار قانون اساسی و خون شهدا باشیم اما متأسفانه تشخیصها از یك مبنا به صورتهای متفاوتی صورت میگیرد و این چیز خوبی نیست. لذا نباید اینگونه مسائل ادامه پیداكند.
وظیفه مجلس در این رابطه چیست، چراكه در برخی اوقات میبینیم مجلس هم به فضای درگیری بین مسئولان دامن میزند؟
معمولاً قوه مقننه در صورتی كه قانون زیر پا گذاشته شود ورود پیدا میكند. رئیس مجلس مثل هر نماینده دیگری و برابر با اصل ۸۴ قانون اساسی میتواند صراحتاً نظرات خود را مثل هر كدام دیگر از نمایندههای مجلس ابراز كند و در برخی مواقع میتواند برابر با آییننامه داخلی مجلس از كلیت و شأن و جایگاه مجلس دفاع كند. دولت در برخی از جاها گفته قانون مصوب مجلس را قبول ندارد و آن را اجرایی نمیكند در این قبیل موارد رئیس مجلس باید از جایگاه مجلس و شأن آن دفاع كند و این یك وظیفه قانونی است و نمیتواند ساكت باشد. این وظیفه طبق آییننامه مجلس به عهده رئیس مجلس گذاشته شده است و این به معنای مخالفت با دولت نیست. هر چند كه رسانهها هم در این رابطه شیطنت و اطلاعات نادرستی را منعكسمیكنند.