بسمه تعالی
مدیر مسؤول محترم نشریه آذر پیام
با سلام و تقدیم احترام
در روزهایی که درگیر مقدمات سفر دوم هیأت دولت به استان بودیم، برخی از دوستان تماس گرفته و از درج مطلب صفحه 10 شماره 263 مورخ 12 آذرماه آن نشریه اظهار گلایه و ناراحتی کردند. روز چهارشنبه 13/9/87 که همراه سایر همکاران به تبریز آمدیم، در فرصتی مطلب را دیدم که نکات قابل تأمّلی در برداشت. روزهای آخر هفته درگیر مباحث کارگروهها و جلسه هیأت وزیران بودیم و حال که فرصتی دست داده است، لازم دانستم مطالبی را به استحضار برسانم و درخواست نمایم مطابق قانون مطبوعات در همان صفحه درج گردد.
از قراری که در مقدمه مطلب طنّاز محترم آمده، تصمیم بر درج این مطلب در محفلی اتخاذ شده است و این که محفل چه محفلی بوده، در درجه دوم اهمیت است، مهم آن است که چه انگیزه ای جمع را بدان غیبتها واداشته و چنین خروجیی از آن حاصل آمده است. خاطره ظریف محترم محفل نیز چندان با روحیات اینجانب سازگار نیست و رویداد نقل شده را مطلقاً به خاطر ندارم.
در کنار جنبه های ارزشمند طنز یاد شده، نکاتی خلاف واقع و نکات دیگری نیازمند توضیح وجود دارد که لازم است بیان شود و بر مطالعه کنندگان مطلب مذکور روشن گردد:
اینجانب هیچگاه ماشین هشت سیلندر آخرین سیستم نداشته ام که در فقره ای ذکر شده است. از امکانات مجلس نیز جز آنچه برای انجام وظیفه نمایندگی است، استفاده نکرده ام. فعالیت دیگری هم جز انجام وظائف نمایندگی نداشته ام.
کلاس داشتن و فیگور نظامی و نظایر آن نیز خلاف واقع است. برخی از دوستان دیروز و امروز، روزگاری به دلیل این که بنده چندان نظامی نبوده ام، قبولم نداشتند حال چه شده که همانان این خلق و خوی را به همکار سابقشان نسبت داده و برای آن جلسه تشکیل می دهند.
هر فردی خلق و خویی دارد و ضعف و قوتی، اینجانب نیز نه ادعای عصمت دارم نه داعیه کمال. اما ادعا می کنم که تلاش برای خدمت مؤثر داشته و خواهم داشت و به رحمت لایزال پرودگار امیدوارم. مانند مردمان در میان آنها راه می روم و مثل بقیه غذا می خورم. گاهی خوشحالم گاهی اندوهگین و … در تنها سفر حجی که حدود 15 سال پیش خداوند توفیق آن را عنایت فرمود از بارگاهش عاقبت به خیری خواسته ام و امیدوارم عطا فرماید. ترسیم تصویر مخوف از اینجانب خلاف واقع است. عدم تناسب حضور در نهاد انقلابی سپاه و هم نفسی با شهدا و ایثارگران سالهای پاک دفاع، با حضور در سنگر دانشگاه نیز برای اینجانب قابل درک نبوده و ادعای آن از سوی شما بعید است. اتفاقاً به جز دوره نمایندگی مجلس، از دوران نوجوانی تا دانشگاه هیچگاه از درس خواندن و درس گفتن جدا نبوده ام. در دوره نمایندگی نیز شکل آن تغییر یافته است.
و این که مردم برای درد دلشان زبان مشترکی پیدا نمی کنند و به گفتگوهای معمولی اهمیت نمی دهم، درست نیست. زیرا حجم مراجعات به حدی است که برای تعیین زمان مناسب برای ملاقاتها مشکل پیدا می کنم. هر هفته سعی می کنم در دفتر حضور پیدا کنم و از هر طیف و طبقه ای هم مراجعه می کنند و تا جایی که مقدور است مسائل پیگیری می شود. زمانهایی هم که نیستم، دوستان دفتر تمام توان و تلاش خود را به کار می گیرند.
اما نکات نیازمند توضیح:
مسأله قهوه خانه ها که در ایام انتخابات توسط برخی به سوژه ای برای تبلیغ منفی علیه اینجانب تبدیل گشت، بر سبیل اتفاق با ایام انتخابات قرین گشت و اتفاقاً همه هم سعی داشتند بگویند ما بیشتر در حل قضیه دخیل بودیم، بگذریم که از طرف دیگر می گفتند چرا فلانی دخالت می کند. موضوع از این قرار بود که در مجلس برای کنترل مصرف دخانیات قانونی تحت عنوان قانون جامع كنترل و مبارزه ملی با دخانیات تصویب شده بود و مقررات متنوعی در برداشت. توسط دولت، در بند 8 ماده یک آئین نامه اجرایی آن موضوع قهوه خانه ها اضافه شده بود که با مفاد مواد 7 و 11 قانون مصوب مغایرت داشت، زیرا قهوه خانه ها و سفره خانه های سنتی از مکانهای دارای پروانه عرضه بودند. موضوع را که یک نکته فنی و حقوقی بود، یاد آور شدیم و دولت رویه خود را اصلاح کرد. لذا نه پروژ عظیم ملی بود و نه اینجانب جز چند مکاتبه کاری انجام دادم. در ایام انتخابات هم در هیچ سخنرانیی بدان اشاره نکردم و در هیچ بروشوری ذکری به میان نیاوردم. برخی از قهوه خانه داران احساس می کردند بایستی قدردانی کنند و همان برخی هم این کار را کردند. در ایام انتخابات بعضی از دوستان هر چه اصرار کردند در برخی از قهوه خانه ها حضور پیدا کنم، اینجانب به دلیل آن که در گذشته چنین رویه ای نداشتم، این کار را نکردم. بعد از اعلام نتایج مرحله دوم به یکی از آنها به صورت گذرا و بعد از چند ماه در مراسم جشن نیمه شعبان به یکی دیگر که خیلی اصرار کرده بود، در حد چند دقیقه، سری زدم. نه اهل قلیان کشی بوده ام و نه اهل دود و دم هستم، سابقه را هم توضیح دادم.
در خصوص دلمشغولی مؤکد میل به مهره چینی و تقسیم شهر و سهم الارث و … نیز باید عرض کنم اینجانب هیچگاه علاقه ای به دخالت در عزل و نصبها از خود نشان نداده ام و مهره ای را جایی نچیده ام. معتقد به توانمندی سلامت و شایستگی در مدیران و مدیریتها هستم و به همین دلیل گاهی دوستان را از خود رنجانده ام و یا به توصیه هایشان توجه نکرده ام. در روزهای قبل از انتخابات، رقیبی همین نقطه ضعف را پیدا کرده بود و تبلیغ می کرد که فلانی برای دور و بریهایش خوب کارسازی نمی کند، بیائید که من قدر شما را خوب خواهم دانست. البته هر جا مشورت خواسته اند، سعی کرده ام مشورت دهم و هر جا گزارشی از تخلفی به دستم رسیده، منعکس ساخته ام. اینها مهره چینی نیستند. بلکه هر نماینده و بلکه هر شهروندی اگر وظیفه ای احساس نمود باید وارد شود و اقدام کند.
اما موضوع اختلاف ما با آن همکار محترم این بود که مرتب مطلع می شدیم افراد محترم و توانمندی که در منطقه حوزه انتخابیه شان مشغول به کار بودند به دلیل عدم همکاری کامل در انتخابات و بدون آن که جایگاهی برایشان تعیین شود عزل می شوند و منسوبان و یا سرپرستانی جایگزین می گردند. به عنوان مثال مسؤول آموزش عشایر منطقه عزل شد و الان در یکی از مدارس تبریز به تدریس مشغول است. برخی از مغضوبین حتی بدان نیز نرسیده اند. این رویه به جابجایی معلمان و مستخدمان و حتی مبصر کلاس در دبیرستان هم کشیده بود و در خارج از آموزش و پرورش هم مصادیقی داشت. اول به خودشان تذکر دادیم و چون بی اعتنایی شد، به وزیر آموزش و پرورش تذکر داده شد، بدون آن که نامی از ایشان به میان آید. ایشان هم احساس کردند باید به برخی رسانه ها بگویند که چرا بنده در کارهای کارشناسی (؟) دخالت می کنم. کلام در حدی نبود که پاسخی داده شود، اما ابهاماتی از این دست را ایجاد کرد.
در خصوص جلسه دانشگاه تبریز نیز یکی از تشکلهای دانشجویی دعوت کرده بود و بنده اجابت کردم. تشکل اگر فعالیت نکند، می گویند چرا فعال نیست و اگر کار کند گفته می شود چرا تبلیغ می کنید. جلسه با استقبال دانشجویان مواجه شد و سؤالها و جوابها نیز بسیار مفید بودند و حتی برخی از اساتید حاضر بعد از جلسه تماس گرفته اظهار لطف داشتند. این هم از مشکلات و آسیبهای ما است که خودمان را باور نداریم و فکر می کنیم مرغ همسایه غاز است و اگر صاحبنظر غیر بومی در جلسات حاضر شود بهتر است تا نماینده یا معلم آذری و بومی. ماجرای لقمان حکیم است که به فرزندش گفت هر رفتاری بکنیم بالاخره چیزی می گویند. ما هم اگر در جلسات حضور یابیم این گونه رفتار می شود و اگر نرویم می گویند چرا حضور ندارد و یا پاسخگو نیست و یا حرفی برای گفتن ندارد و … خاطرتان جمع باشد که خبری از انتخابات مهمتر هم نیست، کسی نگران نشود. در موضوع دفاع از آقای محصولی، اینجانب شناخت خودم را مطرح ساختم و اقتضاء نمایندگی همین است. هیچ خلاف یا تخلفی از ایشان به اینجانب منعکس نشد. با تلاش و جستجو هم به موضوعی دست نیافتم. جنبه های مثبتی از وی سراغ داشتم و مطرح کردم. آقای کوثری فرمانده سابق لشکر 27 حضرت رسول (ص) و همسنگر بسیاری از سرداران شهید دفاع مقدس نیز از ایشان دفاع کرد.
در خصوص مترو مقالی بیش و مجالی گسترده تر لازم است تا بگوئیم موضوع چیست. با بدنه شهرداری حرف و سخنی نداشته ایم، بلکه تأکیدمان خطاب به مسؤولان شهرداری است که بودجه دولتی را بلوکه نکنند و در تسریع پروژه مترو بکوشند و آورده شهرداری را از جمله در تملک مسیر ایستگاهها و پستهای برق مورد نیاز سرعت بخشند و از فرصتی که به دنبال تلاش زیادی فراهم آمده است، بیش از پیش بهره گیرند. نه دعوایی شخصی است و نه ارادتمان به تلاشگران صدیق شهرداری کم می شود. خبر جدید هم این است که در جریان سفر اخیر دولت آغاز اجرای فاز دوم مترو نیز تصویب شد.
دغدغه های نمایندگی و ژست عدالتخواهی و نظایر آن نیز نیازمند توضیحات مفصلی است. در دوره گذشته یکی از محورهای اساسی تلاش ما در مجلس، نهایی کردن قانون مدیریت خدمات کشوری بود که در حال حاضر، حداقل بازنشستگان کشوری و لشکری آثار آن را متوجه می شوند. در ماده 113 همان قانون پیش بینی شده است که دولت مکلف است تا پایان برنامه چهارم تمام صندوقهای بازنشستگی را هماهنگ سازد. توجه به مناطق محروم و روستایی هم از ثمرات همین تلاشها بود. در حال حاضر نیز پوششهای حمایتی از کارگران ساختمانی به نتیجه نزدیک شده است و خوشبختانه پیشنهاد اینجانب در جلسه هیأت دولت در استان تصویب شد که در خصوص قالیبافان و صنعتگران صنایع دستی نیز اقدام شود. بنابر این دغدغه ها گاه به نتیجه می رسد و گاهی نیز به دلائل خاص خود، بویژه در بخش خصوصی نتیجه نمی گیریم. زیرا عرضه شغل، بسامان توسعه نمی یابد تا شاغل حق انتخاب داشته باشد. در باره حداقل حقوقی که اشاره شده است به خاطر دارید که در سال پیش به خاطر افزایش آن به چه میزان افراد بیکار شدند. زیرا کارفرمایان می گفتند نمی توانیم کار را ادامه دهیم. زیر ساختهایی مانند توسعه سریع شهرکهای صنعتی می تواند این مشکل را حل کند اما در مدیریتهای اجرایی استانی سرعت مناسبی وجود ندارد و دستگاه قضایی نیز هماهنگ با نیاز عمومی حرکت نکرده و معمولاً مانع ایجاد می نماید. این همه بهانه ای بود برای آن که برخی اطلاعات منتقل شود و گلایه ای بود که چرا رسانه های محلی این قبیل را از ما نمی پرسند و منعکس نمی نمایند.
در پایان یادآور می شوم که نه مخالف طنزم و نه مخالف انتقاد. بلکه تأکید دارم که کار رسانه اطلاع رسانی شفاف و واقع بینانه است. این انتظار انتظاری منطقی است آن هم نه فقط از نشریه محترم آذر پیام بلکه از همه نشریات و رسانه های مکتوب، شنیداری و دیداری.
موفقیت شما را در انجام رسالت مطبوعاتی خود، از پیشگاه ایزد منان خواهانم.
محمد حسین فرهنگی